مامانی و بابایی منتظر منتظر منتظرن
دختر گلم جیگر گوشه مامان و بابا سلام خوبی عزیزکم مامان جون دیگه چیزی نمونده به روز موعود قربونت برم وسایلت رو آماده کرده ام ساک بیمارستان رو هم بستم همه چیز منتظر ورود بی نظیر توست دلبندم مامان جونم دیشب به همراه بابایی داشتیم تلویزیون تماشا می کردیم که یه باره تکون خوردنت رو از روی شکمم دیدیم حسابی من و بابایی رو خوشحال کردی احساس کردیم داری واسه ما یه پیام می فرستی یا شایدم داشتی سلام میدادی فندقم خلاصه بابایی رو خیلی خوشحال کردی آخه من که همیشه حرکاتتو حس می کنم ولی بابایی برای اولین بار بود این تکون خوردنت می دید خیلی خوشش اومد مامان جونم دلبندم من و بابایی و دیگر اعضای خونواده حسابی منتظرت هستیم که بیایی و خونمون رو روشن کنی . عاشقتم دلبندم، فعلاً به خدا می سپارمت عزیزم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی